14 Aralık 2012 Cuma

گزارش تکمیلی از ضرب و شتم خانواده ستار بهشتی و دستگیری برخی شرکت کنندگان در مراسم؛ به همراه دو فیلم از این مراسم


 


دیروز چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در زندان فتا درگذشت؛ در سر مزار وی واقع در رباط کریم برگزار شد.
بنا به گزارش خبرنگار سحام، این مراسم به دعوت فعالین سیاسی و با حضور خانواده این شهید برگزار شد. از اولین ساعات برگزاری این مراسم یادبود؛ حضور پرشمار نیروهای امنیتی و انتظامی دیده می شد.
این مراسم از ساعت ۳ تا ۵ بعداظهر برگزار شد. در پایان مراسم، مادر و خواهر ستاربهشتی عکس ستار را در صحن امامزاده گرداندند. اما هنگام خروج از صحن امامزاده و زمانی که خانواده ستار قصد سوار شدن در خودرو را داشتند، ماموران، رحیم، برادر ستار را از ماشین پیاده و دستگیر نمودند. این اقدام ماموران با واکنش خانواده ستار مواجه شد.
متاسفانه ماموران در مقابل تلاش خانواده ستار برای آزادی رحیم بهشتی؛ ضرب و شتم مادر و خواهر و برادر ستار بهشتی بود. گویا علت دستگیری برادر ستار، گرفتن فیلم با موبایل از مراسم بوده است.
ماموران در اقدامی وحشیانه اقدام به کتک زدن گوهر عشقی، مادر ستار؛ نموده و وی را روی زمین کشیدند. در این اقدام وحشیانه، وی از ناحیه کتف، پا و موی سر به شدت آسیب دیده است. لازم به ذکر است که مادر ستار به علت سن بالا از بیماری پوکی استخوان رنج می برد. خبرنگار سحام که در محل بوده، از لگد زدن ماموران به پای مادر ستار و زخمی شدن وی خبر داده است.
بنا به روایت خبرنگار سحام، مادر ستار جلوی خودروی مامورانی که فرزندش را دستگیر کرده بودند دراز کشیده بود و با فریاد از ماموران می خواست که فرزندش را آزاد کنند.
همچنین خواهر ستار نیز در این حین مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت، به طوری که چادر و روسری وی را از سرش کشیده بودند.
اصغر بهشتی، برادر دیگر ستار نیز در حین تلاش برای آزادی برادرش، دستگیر؛ اما با وساطت یکی از مسئولین قضایی پرونده ستار؛ پس از دو ساعت آزاد می گردد.
نهایتا با تلاش خانواده و مردم؛ ماموران اقدام به آزاد نمودن رحیم بهشتی، برادر ستار بهشتی می کنند. رحیم بهشتی نیز متاسفانه به شدت مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفته بود.
در این گزارش آمده که ماموران گوشی های تلفن همراه خانواده را ضبط نموده اند.
همچنین سه تن دیگر از شرکت کنندگان در این مراسم نیز توسط نیروهای امنیتی و انتظامی دستگیر شده اند. دو تن از دستگیر شدگان یک مادر و فرزند بودند که پس از ساعتی با دادن تعهد کتبی، آزاد شدند. اما هنوز از وضعیت سومین شخص دستگیر شده به نام احمدی تقوی خبری در دست نیست.
خبرنگار سحام که در محل حاضر بوده از برخی مردم محلی شنیده که می گفتند روایت عاشورا جلوی چشمشان به تصویر کشیده شد.
در مراسم امروز برخی چهره های سیاسی و خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات، خانواده ستار بهشتی را همراهی می کردند. از آن جمله می توان به محمد نوری زاد، هاجر رستمی مطلق مادر ندا آقا سلطان؛ مادر مصطفی کریم بیگی؛ علی کامرانی پدر محمد کامرانی؛ مادر سعید زینالی و برخی چهره ای دیگر اشاره نمود.
لازم به ذکر است که نیروی انتظامی همچنین با برخی خبرنگاران حاضر در محل نیز، ازجمله خبرنگار ۲۰:۳۰ برخورد نموده و اجازه فیلمبرداری و تهیه گزارش به آنان داده نشده است.
روز گذشته نیز سحام از برخورد ماموران با خانواده ستار بهشتی برای جمع آوری اعلامیه های مراسم چهلم وی، خبر داده بود.
ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که اوایل آبان ماه بازداشت شده بود پس از چهار روز بازداشت در اثر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت.
ستّار بهشتی، کارگر و وبلاگ‌نویسی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیّت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک” بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود. در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در همین جریان درگذشت و در امامزاده محمد تقی رباط کریم (محل زندگی‌اش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، ستار بهشتی در ۱۳ آبان ماه فوت کرده‌است. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سحام نیوز گفته‌ بود زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آن‌ها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.»
همچنین فیلم هایی از این مراسم در فضای مجازی منتشر شده است:


خانواده ستار بهشتی در مراسم چهلم فرزندشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند

 
مراسم چهلم جانباختن ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویسی که در بازداشتگاههای امنیتی درگذشت، امروز پنج‌شنبه ۲۳ آذرماه در قبرستان رباط کریم با حضور گسترده نیروهای امنیتی برگزار شد. در جریان این مراسم، مادر ستار بهشتی و برخی حضار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
به گفته یک منبع آگاه، با پایان مراسم امروز، نیروهای امنیتی به سمت خانواده ستار بهشتی حمله کردند.
این منبع آگاه با اعلام این خبر به بی‌بی‌سی فارسی گفت:” با پایان مراسم، ماموران به خانواده ستار بهشتی حمله کردند و خواهر و مادر او را مورد ضرب و شتم قرار دادند به طوریکه روسری از سر خواهر ستار افتاد. همچنین تلاش کردند که برادر ستار را بازداشت کنند، اما با مقاومت مردم محلی نتوانستند او را با خود ببرند. اما یکی از اهالی که برای کمک به خانواده رفته بود توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.”
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان به نقل از جرس، این در حالی است که سحر بهشتی، خواهر این وبلاگ‌نویس، امروز ابراز امیدواری کرده بود که مراسم چهلم متفاوت از مراسم خاکسپاری و هفتم وی برگزار شود.
او همچنین گفته که این خانواده به شدت تحت فشار نیروهای امنیتی هستند و تنها خواسته مادر او “قصاص عامل قتل فرزندش” است.
گوهر عشقی،مادر ستار بهشتی نیز پیشتر در گفت و گویی از تهدید شدن دختر خود توسط نیروهای امنیتی خبر داد و گفته بود: “دخترم را تهدید کردند و بهش گفتند اگر به خودت رحم نمی کنی حداقل به بچه ۶ ماهه ات رحم کن.”
مادر ستار بهشتی همچنین درخصوص شائبه مرگ فرزندش گفته بود: ” ستار ۳۵ سالش بود و سالم. نه بیماری قلبی داشت که می گویند قلبش گرفته است و نه هیچ مشکل دیگری داشت. سه شنبه ای بچه ام را بردند سه شنبه هفته بعدش گفتند بیا و جنازه اش را بگیر. آخر من چطور می توانم باور کنم که مرگ او طبیعی بوده است.”
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، روز پنجشنبه پس از این که مادر و خواهر ستار بهشتی از شرکت کنندگان خواستند تا برای برگزاری مراسم به خانه خواهر ستار بهشتی بروند؛ نیروهای امنیتی و لباس شخصی به صورت پراکنده اقدام به ضرب و شتم و بازداشت شهروندان کردند.
این گزارش می‌افزاید پنج نفر از ماموران امنیتی اقدام به ضرب و شتم مادر ستار بهشتی کردند و پای او از ناحیه ی زانو به پایین دچار زخم و جراحت شده است. ماموران امنیتی همچنین اصغر بهشتی برادر ستار بهشتی را نیز به مدت دو ساعت بازداشت کردند.
گفتنی است، قتل این وبلاگ‌نویس واکنش‌های مختلفی را به دنبال داشت، تا آنجا که مجلس شورای اسلامی نماینده‌ای را مسئول پیگیری این پرونده کرد.
همچنین در آخرین اظهارنظر مقامات قضایی ایران غلامحسین محسنی‌ اژ‌ه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه ایران گفت که تعدادی از مأموران پلیس سایبری ایران در ارتباط با پرونده ستار بهشتی در بازداشت هستند و تأیید کرده که در این پرونده “تاکنون ضرب و شتم و بددهانی مشخص شده است”.
سخنگوی قوه قضائیه همچنین با توجه به گزارش هفت نفره پزشکان گفته که محتمل ترین علت منجر به فوت آقای بهشتی “پدیده شوک” است.
او گفت که پزشکان اعلام کردند این شوک می تواند روانی یا فیزیکی باشد که “من از آنها پرسیدم اگر فیزیکی بوده آیا آثاری از خود به جا نگذاشته است که آنها اعلام کردند آثاری در این زمینه دیده نشده است.”
این در حالی است که آقای محسنی اژه‌ای پیشتر اعلام کرده بود که روی جسد آقای بهشتی آثار کبودی وجود داشته است.
مقام های قضایی تایید کرده اند که ستار بهشتی در روز نهم آبان توسط پلیس سایبری تهران دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل شد، اما چهار روز بعد در حالی که در بازداشتگاه پلیس نگهداری می شد، درگذشت. پس از انتقادهای مطرح شده از پلیس فتا و پیگیری برخی از نمایندگان مجلس ایران، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده پلیس ایران تصمیم گرفت سرهنگ محمدحسن شکریان، رییس پلیس فتای تهران را از کار برکنار کند.
اما بعد از مدتی اعلام شد که برکناری رئیس پلیس فتا ارتباطی با مرگ این وبلاگ نویس ندا

11 Aralık 2012 Salı

یادداشت نسرین ستوده از بند زنان: آیا مجازات خانوادگی اتفاقی است؟

 
نسرین ستوده که بتازگی به اعتصاب غذی خود پایان داده است در یادداشتی نوشته است: در اعتراض به مجازات‌های خانوادگی که مجازات خانواده‌ی من نیز یکی از نمونه‌های آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم. امیدم به آن است که مجازات‌های خانوادگی از سیاست‌های تهدید و فشار حذف گردد.
وی در این یادداشت که در صفحه فیس بوک همسر وی رضا خندان منتشر شد، از کلیه کسانی که در این مدت با وی همراهی کردند تقدیر کرده و افزوده است: از همه‌ی اشخاصی که در این راه با همدلی‌های مداوم خود، مرا تنها نگذاشتند مراتب سپاس و قدردانی صمیمانه‌ی خود را تقدیم می‌نمایم و اطمینان خود را از نتیجه‌ی راهی که به عدالت و قانون و دموکراسی ختم می‌شود، اعلام می‌دارم.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
سخنی با هموطنانم

آیا مجازات خانوادگی اتفاقی است؟

۴۹ روز در اعتراض به مسایل مختلف و از جمله مجازات خانواده‌ام در اعتصاب غدا بوده‌ام. در این مدت نگرانی‌های زیادی به وجود آمد که همگی از سر لطف و محبت به یک خواسته‌ی عمومی بوده است و آن یک “نه” بزرگ به مجازات خانوادگی است.

وظیفه‌ی خود می‌دانم تا مراتب سپاس و قدردانی خود را تقدیم اشخاصی نمایم که با لطف و محبت خاص خود به موضوع توجه کرده بودند.
از جریانات عمومی و اجتماعی، به ویژه مادران عزادار که فرزندان‌شان را در جنبش سال ۸۸ از دست دادند و اینجانب افتخار وکالت تعدادی از آنها را به عهده داشتم تا مادران صلح و فعالان جنبش زنان، از زندانیان سیاسی که افتخار تحمل حبس در کنار آنها را دارم و از هم‌بندیان عزیزم که در طی این مدت ناملایمات مربوط به اعتصاب غذای مرا تحمل کردند و البته همسر و دختر کوچکم که رنج فراوانی را تحمل کردند.

از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان، از مهاجران ایرانی که پس از جنبش سال ۸۸ نشان دادند تا چه اندازه حضورشان منشا خدمات ارزنده‌ای برای احیای حقوق بشر و دمکراسی در ایران است.

از کسانی که از حقوق و آزادی‌های فردی‌شان استفاده کردند و مرا و خانواده‌ام را در خواسته‌ای که ظاهرا به خانواده‌ی کوچک ما محدود می‌شد، تنها نگذاشتند.

افرادی که شجاعانه و با تصمیم شخصی‌شان در اعتصاب غذای من مشارکت کردند و البته مرا نیز در تجربه‌ی نگرانی عمومی از اعتصاب غدا شریک کردند آنها به من فهماندند که چگونه اعتصاب غذای یک انسان، دیگری را نگران می‌کند. اقدام آنها مسئولیت سنگین‌تری را برای من به همراه آورده بود زیرا آنها در حمایت از تصمیم من دست به اعتصاب غذا زده بودند.

از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان که مرا در ایستادگی و مقاومت یاری نمودند و من هر بار با خود می‌اندیشیدم که در آن سوی اقیانوس‌ها، انسان‌های شریفی هستند که در پاس‌داشت ارزش‌های والای انسانی با من همدردی میکنند و تحمل این بار سنگین را بر من و خانواده‌ام هموار می‌نمایند.

می‌دانم از اعتصابم نگران بودید، می‌خواهم بدانید من نیز بابت همه‌ی نگرانی‌ها و دلواپسی‌های‌تان نگران بودم.

اما چرا حاضر نبودم به اعتصابم پایان دهم؟
من در کنار موکلانم و دهها زندانی سیاسی که صرفا به دلیل شرافتمندانه‌ترین اعمال‌شان در زندان هستند روزهای هرچند دشوار اما پرارزشی را می‌گذرانم.

در کنار فعالان مدنی، سیاسی و زندانیان عقیدتی، هموطنان بهایی و مسیحی‌ام که افتخار وکالت برخی از آنان را داشته‌ام و اکنون نیز با افتخار با آنان تحمل حبس می‌نمایم، کسانی که صرفا به دلیل زیستن بر اساس اعتقادشان به احکام غیرعادلانه‌ای محکوم شده‌اند. اما آنان پس از همه‌ی مظالم به مجازات‌های خانوادگی روی آوردند. ابتدا همسرم را تحت تعقیب قرار دادند، سپس پرونده‌ی جدیدی برای او تشکیل دادند. بعد از بازداشت خانواده و کودکانم، هرچند، چند ساعته، مجددا پرونده‌ی جدیدی برای دختر ۱۲ ساله‌ام تشکیل دادند و سپس در اقدای عجولانه او را به مجازات ممنوع الخروجی رساندند.

دختر من مثل هر کودکی و نه بیشتر از کودکان دیگر، حق دارد در این سنین فراغ از ترس و تهدید مجازات، زندگی کند. پیش از این افتخار دفاع از بسیاری از کودکان سرزمین‌ام را داشته‌ام. مجازات کودکان مطلقا ممنوع است چه رسد به مجازات‌های سیاسی به خاطر والدین‌شان.

اما البته این مجازات خانوادگی مختص من و خانواده‌ام نبوده است. برای بیان گستره‌ی این روش غیرعادلانه کافی است به خاطر داشته باشیم از بین ۳۶ زنی که در بند زندانیان سیاسی تحمل حبس می‌نمایند، بستگان درجه یک ۱۳ تن از آنان یا در زندان و یا تحت تعقیب‌اند و این رقم بیش از یک سوم زنان زندانی سیاسی را تشکیل می‌دهد. در این میان هستند کسانی که بیش از یک عضو خانواده‌شان در زندان یا تحت تعقیب‌اند.

در اعتراض به مجازات‌های خانوادگی که مجازات خانواده‌ی من نیز یکی از نمونه‌های آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم. امیدم به آن است که مجازات‌های خانوادگی از سیاست‌های تهدید و فشار حذف گردد.

بار دیگر از همه‌ی اشخاصی که در این راه با همدلی‌های مداوم خود، مرا تنها نگذاشتند مراتب سپاس و قدردانی صمیمانه‌ی خود را تقدیم می‌نمایم و اطمینان خود را از نتیجه‌ی راهی که به عدالت و قانون و دموکراسی ختم می‌شود، اعلام می‌دارم.

به امید آزادی و رهایی
نسرین ستوده
اوین
آذر /

9 Aralık 2012 Pazar

مراسم چهلم ستار بهشتی برگزار می شود؛ به همراه اعلام زمان و مکان

 
مراسم چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که توسط پلیس فتا در بازداشتگاه پلیس امنیت کشته شد؛ برگزار خواهد گردید.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از سحام، این مراسم بزرگداشت در روز بیست و سوم آذرماه، از ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر برگزار خواهد شد.
بنا به این گزارش؛ محل برگزاری مراسم چهل این شهید در محل دفن وی واقع در امام زاده محمد تقی رباط کریم(واقع در رباط قدیم)؛ قطعه ۷، ردیف۳، شماره ۱۱، خواهد بود.
از عموم مردم و مسئولان برای شرکت در این مراسم دعوت به عمل آمده است.
به گفته دادستانی، هنوز پرونده دادگاه متهمان این جنایت در دست بررسی است. خانواده ستار بهشتی بارها در مصاحبه با رسانه های مختلف، بر رسیدگی هرچه سریعتر و قانونی به پرونده فرزندشان تاکید کرده اند.
ستار از جمله معترضینی بود که در زندان های کشور شکنجه و سرانجام کشته ش

7 Aralık 2012 Cuma

جریمۀ «استاندارد چارترز» به اتهام دور زدن تحریم های ایران

 
بانک «استاندارد چارترز» به پرداخت ۳۳۰ میلیون دلار جریمه محکوم شده است. این بانک که پیشتر نیز ۳۴۰ میلیون دلار جریمه به ادارۀ خدمات مالی نیویورک پرداخت کرده بود، برای دومین بار به اتهام دور زدن تحریم ها علیه ایران جریمه می شود.
به گزارش صدای آمریکا، بانک استاندارد چارترز که دفتر مرکزی آن در لندن است، در آسیا فعالیت می کند. مسئولان این بانک می گویند با پرداخت این مبلغ جریمه، انتظار می رود که به سرعت با مقام های مالی دولت آمریکا به توافق برسند.
خبرگزاری رویترز گزارش می دهد که با پرداخت مبلغ ۳۳۰ میلیون دلار جریمه ای که این بار استاندارد چارترز باید بپردازد، نزدیک به تمامی سود امسال این بانک صرف پرداخت جریمه خواهد شد و امسال این بانک سودی نخواهد

6 Aralık 2012 Perşembe

یادداشت مجید دری در ۱۶ آذر: دانشگاه همچنان نماد اعتراض و مقابله با استبداد

 
مجید دری، دانشجوی زندانی در زندان بهبهان در یادداشتی درباره ی فضای مجازی و تاثیرات آن می نویسد: خودمان را با منِ مجازیمان حسابی سرگرم کرده‌ایم – یا شاید سرگرم کرده‌اند – و به خود هم القاء کرده‌ایم که سکوت بهترین فریاد است. شرایط موجود هم که حسابی به نفع طرف مقابل است، می‌شود گفت یک شرایط رویایی. صدا، اعتراض، فریاد، دردسر هم هیچ!! پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که بخواهند کوچک‌ترین تغییری ایجاد کنند
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از کلمه، این دانشجوی دربند با تیریک روز دانشجو به دانشگاه و دانشجویان و با تاکید بر اینکه دانشگاه را همچنان نماد اعتراض و مقابله با استبداد می‌دانم و معتقدم هر حرکتی از دانشگاه آغاز می‌شود و علت خفه کردن شدید دانشگاه هم این است، چرا که دانشجو تن به ذلت نمی‌دهد، می نویسد: دانشگاه باید زنده باشد، پویا باشد، معترض باشد و سر در برابر مشتی تمامیت خواه خم نکند. یادتان باشد بسیاری از هم دانشگاهیان شما ستاره دار شدند، اخراج شدند، محروم از تحصیل‌اند. یادتان باشد دانشگاه رنج کشید و نگذاشت بیرق‌اش سرنگون شود. یادتان باشد خود را از شما می‌دانند، از شماییند هر چند دور از شما. روز دانشجو به تمامی دانشجویان – اعم از در حال تحصیل و محروم از تحصیل و ستاره دار و اخراجی و… – مبارک و فرخنده. دانشجو روزت مبارک.
مجید دری، که ۱۸ تیرماه سال ۸۸ بازداشت شد، مهرماه سال ۸۹، از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان بهبهان در استان خوزستان منتقل شد تا شش سال محکومیت خود را بگذراند. این دانشجوی دربند، در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه، ابتدا چند ترم از تحصیل تعلیق و سپس به طور کلی از ادامه تحصیل محروم شد.
وی در سال ۸۷ و با همراهی سایر دانشجویان محروم از تحصیل که به دانشجویان ستاره‌دار معروف شده‌اند، «شورای دفاع از حق تحصیل» را تشکیل دادند. در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس از آنکه محمود احمدی‌نژاد، وجود دانشجویان ستاره‌دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای این شورا در تجمع‌های اعتراض‌آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد، شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند؛ دانشجویانی که بی‌دلیل از حق تحصیل محروم شده‌اند.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
شکوهٔ تاریخ بسیار است از این بیداد‌ها سینه‌ای لبریز دارد ز آتشین فریاد‌ها

رویگردان است از خودکامگان فتنه جو منزجراز حاکمان جور و استبداد‌ها

گاه از بیداد فرعون است بر موسی خجل‌گاه نفرین می‌کند بر سیرت شدّاد‌ها

تا جهان بوده است، این بوده ست کز نامردمان می‌رسد بر صاحبان زور و زر امداد‌ها

در بهبهان، مداحی بوده است به نام «گله دارزاده». نقل است که او را کشته‌اند، چندی بعد از خواندن نوحه‌ای که ابیات فوق بخشی از آن است. خیلی زیبا خوانده، پیشنهاد می‌کنم گوش کنید. «گله دارزاده» که ۵-۴ سالی می‌شود که رفته، مورد احترام بسیاری است و از آنچه که دورادور می‌شنوم و می‌بینم، دوستش دارند؛ شاید چون مرده و دیگر نیست. شاید از آن باب که مردمان دوست دارند قهرمانشان کشته شود و یا از آن رو که حرف دلشان را او جرأت بیان یافته…؛ بگذریم.

شاید تحلیل شرایط و اوضاع در موقعیتی که من هستم درست نباشد؛ محیطی بسته، تا حدودی ایزوله و دور از اجتماع. پس بهتر که به نقد کشیده شود و اشتباهاتش گفته شود تا دست کم در جهل مرکب نمانم و واقعیت را بفهمم. پس یافتن ایراد و اشکال و نقدش با شما (البته اگر خواننده‌ای داشت!).

۱- چندی است صحبت از Facebook آنقدر پررنگ و لعاب شده که کمتر کسی ست که از آن چیزی نشنیده باشد. عصر ارتباطات است و اطلاع رسانی و تبادل افکار و اخبار. دوستی می‌گفت اکنون در زمانی هستیم که خبررسانی بر ضدّ خودش عمل می‌کند. چرا؟! آن زمان که فیس بوکی نبود و وبلاگ و انواع شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی، چون همه در انتظار خبر بودند اگر شب نامه‌ای به دستشان می‌رسید با ولع از اول تا آخرش را می‌خواندند و اگر می‌توانستند به دیگری هم می‌دادند. اما حالا از بس که حجم اخبار بالاست آن دقت و حرص وجود ندارد و هر یک از ما از کنار خبر و اتفاقی به سادگی می‌گذریم. این است که حالا شده ضد خود. تحلیل او درست و بجا بود – به زعم من – البته کمی اغراق گونه. اما مگر جز این است که هر روز با حجم گسترده‌ای از خبر‌ها روبرو می‌شویم؟! و این امر، سنسورهای ما را تا حدودی از دقت و تمرکز بر موضوعی خاصّ می‌اندازد؟! یا از کنارشان بی‌تفاوت می‌گذریم؟! اگر خبری تی‌تر شود توجه بیشتری می‌کنیم و خبرهای ریز‌تر را – حتی اگر مهم‌تر باشند – کمتر مورد توجه قرار می‌دهیم؟!

۲- دنیای مجازی آفتی دیگر هم دارد: دورویی. من پشت کامپیو‌تر می‌نشینم. هر چه می‌خواهم می‌گویم و می‌نویسم با نامی غیرواقعی. ترس ردگیری و شناسایی ندارم. پس هر چه از ذهنم می‌گذرد بر زبان می‌آورم بدون آنکه نگران تبعاتش باشم. تند‌ترین موضع‌ها را نسبت به مسائل مختلف می‌گیرم و رادیکال‌ترین اقدامات را پیشنهاد می‌کنم. در صورتی که هیچ کدام از این اقدامات پیشنهادیَم را انجام ندهم، کسی مورد بازخواستم قرار نمی‌دهد که چرا خود گفتی و نکردی، نایستادی، در رفتی!؟ و می‌توانم فردا طلبکارانه بیایم و بقیه را به باد انتقاد بگیرم که شما ترسویید، شما خائن‌اید و هزار و یک انگ و توهین بار دیگران کنم. مرا که کسی نمی‌شناسد، پس بر منِ واقعی‌ام هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌شود و منِ مجازی‌ام هر روز بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود مثل حباب. ناپلئون می‌گوید – نقل به مضمون – چیزی را بگو که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضاء کنی، و چیزی را امضاء کن که بتوانی عمل کنی. دقیقاً عکس دنیای مجازی. می‌گویی و می‌نویسی بدون اینکه امضاء و یا عمل کنی. فاجعه از اینجا آغاز می‌شود و با حرف‌ها و موضع گیری‌هایم شرایط را رادیکال می‌کنم و بسته، و کسانی که در می‌دان‌اند را به مخمصه می‌اندازم و مورد هجمه و بالطبع ضرب امنیتی-اطلاعاتی قرار می‌دهم. پس بخشی از نیرو و توان اجتماع خواسته یا ناخواسته به دست من به هدر می‌رود.

۳- حال بیایید حالتی را متصور شویم که با منِ خودم، با منِ واقعی‌ام حرف می‌زنم. آیا بیشتر فکر نمی‌کنم؟ شرایط و اوضاع و احوال را در حرف‌ها و تحلیل‌هایم نمی‌گنجانم؟! موضع گیری‌هایم عاقلانه‌تر نمی‌شود و یا دست کم در حدّ توانم؟! منطقی‌تر به رصد می‌پردازم سپس می‌گوییم و پای حرفم هم می‌ایستم. یک نتیجهٔ بهتری را هم در پی خواهد داشت. می‌دانیم در این دنیای مجازی نیروهای نفوذی زیادند – به نقل از فرمانده جنگ سایبری بیش از هفت هزار نفر نیرو در فضای مجازی فعالند. اندک اندک چهره‌ها شناخته می‌شوند و جای جولان این افراد تنگ و تنگ‌تر. مافیا – با اشاره به بازی مافیا – شناسایی می‌شوند، صد البته خطر هم دارد. شناسایی، دستگیری و… اما مگر قرار نیست پای حرفمان بمانیم و از آن دفاع کنیم؟ باید باور کنیم که هیچ کس برای ما دل نمی‌سوزاند. کشورهای دیگر اول منافع خودشان را مورد نظر قرار می‌دهند، بعد اگر چیزی ماند به ما می‌دهند. پس در ابتدا باید خودمان پای کار شویم. اگر گفتیم و دستگیر هم شدیم باید بدانیم که دست کم ثابت کرده‌ایم اینکه گفته می‌شود در ایران «آزادی بیان» وجود دارد دروغی بیش نیست. به نوعی دست به یک مبارزهٔ مدنی می‌زنیم؛ خواسته‌هایمان را می‌گوییم و هزینه هم می‌دهیم و باید بدانیم که مشروعیت طرف مقابل هم با افزایش تعداد زندانی‌های سیاسی-عقیدتی‌اش به شدّت زیر سؤال می‌رود. مدرک بلا شک‌اش هم تعداد زندانیانی است که به جرم اعلام نظرشان در زندانند. شاید گفته شود چون خودش در زندان است اینطور می‌گوید. نمی‌دانم، شاید درست بگویند. اما می‌دانم که از دورویی و تحمیل هزینه‌ام به شانهٔ دیگران بیزارم. در دفاع از این حرف می‌گویم: یا حرف نمی‌زدم (روش اول) یا اگر حرف زدم جوابش را هم در نظر می‌گرفتم (روش دوم).

۴- راهِ سومی هم هست: «می‌گذاریم شرایط مناسب شود، بعد…». من هنوز نفهمیده‌ام مگر شرایط را غیر از خود ما کس دیگری می‌سازد؟! عوض می‌کند؟! خب اگر شرایط آن طور که شما می‌گویید بشود، چه نیازی به گفتن شماست؟! مگر ما از شرایط موجود گله نداریم؟! چه کسی می‌خواهد بر این شرایط ترک بیندازد؟! کسی غیر از خود ما؟! چه کسی باید در ساختن و پایه ریزی شرایط بهتر سهیم باشد؟! کسی غیر از خود ما؟! همیشه باید منتظر بمانیم تا دیگران بیایند و جان بر کف شرایط را برای حضور ما (!!!) فراهم آورند. چرا آن دیگران خود ما نباشیم؟! چرا نباید باشیم؟! فکر نمی‌کنید زمان قهرمان سازی گذشته؟! به این نتیجه نرسیده‌اید که خود قهرمان باشیم؟! همه با هم؟! آری سخت است، خیلی سخت. اما بهتر نیست تا خود به گود بیاییم و بیازماییم که چند مرده حلاجیم؟ که سهیم باشیم در فردا؟! و سؤالی دیگر. همانطور که ما در بهتر شدن شرایط نقش خواهیم داشت، آیا این وضعیت و شرایط موجود تقصیر ما نبوده؟! یعنی ما باعث به وجود آمدن این شرایط نشده‌ایم؟! دست پخت خودمان بود. با توو زدن، با جاخالی کردن، با بی‌تفاوتی، با اغماض، با تعلل، با تک روی، با رادیکالیسم، با کندروی…. پس حالا بر عهدهٔ چه کسی ست که شرایط را عوض کند؟ کسی غیر خود ما که در به وجود آمدنش نقش داشته‌ایم؟!

حال ما خودمان را با منِ مجازیمان حسابی سرگرم کرده‌ایم – یا شاید سرگرم کرده‌اند – و به خود هم القاء کرده‌ایم که سکوت بهترین فریاد است. شرایط موجود هم که حسابی به نفع طرف مقابل است، می‌شود گفت یک شرایط رویایی. صدا، اعتراض، فریاد، دردسر هم هیچ!! پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که بخواهند کوچک‌ترین تغییری ایجاد کنند؟! طی چه حساب و کتابی؟! کلّی هزینه داده‌اند که به اینجا رسیده‌اند، حالا چرا باید فراموش کنند؟! تا حالا شنیده‌اید که حکومتی بدون فشار و اعتراض روشش را عوض کند؟! مگر نه این است که تب سنجِ اعتراض میزان رضایت یا عدم رضایت را اندازه می‌گیرد؟! گاهی حتی خودمان دچار این توهم نمی‌شویم که حتماً رضایت دارند که چیزی نمی‌گویند؟! پس از آن‌ها که شرایط موجود بر وفق مرادشان است چه انتظاری داریم؟ اختلاس سه هزار میلیاردی، زمین خواری آقازاده، تورم افسار گسیخته و…؛ اگر در مقابل هر کدام از این‌ها با یک فشار نسبی از افراد حقوقی و حقیقی با مطالبهٔ مشخص و مارک دار طرف بودند، این طوری می‌توانستند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و دیگری را مقصر جلوه دهند و آخر هم هیچ؟! واقعاً اگر در رابطه با فاجعهٔ کهریزک اعتراض شدید شده بود، آیا امروز شاهد مرگ «ستار بهشتی» بودیم؟! و آیا سکوت امروزمان زمینه‌ای را برای اتفاقات بعدی مهیا نمی‌سازد؟! مرگ ستار بهشتی‌ها؟! آیا زمان آن نرسیده که از تجربه‌های گذشته‌مان اندکی بهره بریم؟! ایراد کار کجاست؟! چرا اینجاییم؟! ما را چه شده؟! مرگ «ستار بهشتی» یک فاجعه بود، فاجعه. بدین وسیله از خانوادهٔ ایشان و جامعهٔ وبلاگ نویسان دردمندانه تسلیت عرض نموده و تنها می‌توانم امیدوارم باشم که با ریش تراشی سر و ته قضیه هم نیاید. این امر پیگیری جدی و مطالبهٔ جمعی را در دفاع از ایشان و شناسایی و محاکمهٔ عادلانهٔ آمر و عاملانش را می‌طلبد تا شروعی باشد برای جلوگیری از تکرار مجددش.

در آخر روز دانشجو را به دانشگاه و دانشجویان عزیز تبریک عرض می‌نمایم. دانشگاه را همچنان نماد اعتراض و مقابله با استبداد می‌دانم و معتقدم هر حرکتی از دانشگاه آغاز می‌شود و علت خفه کردن شدید دانشگاه هم این است، چرا که دانشجو تن به ذلت نمی‌دهد.

پس دانشگاه باید زنده باشد، پویا باشد، معترض باشد و سر در برابر مشتی تمامیت خواه خم نکند. یادتان باشد بسیاری از هم دانشگاهیان شما ستاره دار شدند، اخراج شدند، محروم از تحصیل‌اند. یادتان باشد دانشگاه رنج کشید و نگذاشت بیرق‌اش سرنگون شود. یادتان باشد خود را از شما می‌دانند، از شماییند هر چند دور از شما. روز دانشجو به تمامی دانشجویان – اعم از در حال تحصیل و محروم از تحصیل و ستاره دار و اخراجی و… – مبارک و فرخنده. دانشجو روزت مبارک.

ای مفتی شهر از تو پرکار تریم با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده کدام خون خوارتریم

مجید درّی

آذر ۹۱

زندان بهبهان

5 Aralık 2012 Çarşamba

جلوگیری از خاکسپاری پیکر احسان نراقی در قطعه «نام آوران»

 
رسانه های ایران گزارش داده اند که مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران از خاکسپاری پیکر احسان نراقی، نویسنده و جامعه شناس ایرانی در قطعه «نام‌آوران» گورستان بهشت زهرای تهران جلوگیری کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، خانواده احسان نراقی از علی اسماعیلی، سرپرست معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای خاکسپاری وی در قطعه نام‌آوران، موافقت لازم را دریافت کرده بودند و احمد مسجد جامعی و معصومه ابتکار دو عضو شورای شهر تهران نیز موافق خاکسپاری احسان نراقی در قطعه نام‌آوران بودند.
با وجود این، به دلیل مخالفت مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران، مراسم خاکسپاری در این قطعه انجام نشد و پیکر احسان نراقی در قطعه ۲۳۳ (عادی)، ردیف ۸۰ شماره ۵۰۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
در گزارش خبرگزاری مهر اشاره‌ای به علت مخالفت رییس شورای شهر تهران نشده‌است.
احسان نراقی، زاده سال ۱۳۰۵، به مدت ۱۶ سال مشاور ویژه مدیرکل سازمان یونسکو بود و دوبار نشان «لژیون دونور» را از روسای جمهوری فرانسه، شارل دوگل و فرانسوا میتران دریافت کرد.
احسان نراقی ساعت سه بامداد یکشنبه، ۱۲ آذرماه در منزل شخصی‌اش و پس از یک دوره طولانی بیماری در ۸۶ سالگی درگذشت.
مراسم تشییع پیکر احسان نراقی بامداد روز چهارشنبه، ۱۵ آذرماه، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و نزدیکان وی، از مقابل بیمارستان جم به سمت بهشت زهرا برگزار شد.

4 Aralık 2012 Salı

شورای امنیت ملی: خبررسانی پیرامون آلودگی هوای تهران ممنوع است؛ همراه فایل صوتی گفتگوی رادیو فرانسه با حمید جعفری

 
 
آلودگی هوا دوباره در تهران باعث شده است که این شهر به تعطیلی کامل کشیده شود، میزان و شکل آلودگی ها به گفته کارشناسان و حتی مقامات درگیر دراین مسئله کم نظیر است. کار به جایی رسیده که وزیر بهداشت جمهوری اسلامی ایران از مردم تهران خواسته است از این شهر خارج شوند. اما بیش از این، چندان خبری در این باره منتشر نمیشود. یک روزنامه نگار در گفتگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه می گوید طبق اعلام شورای امنیت ملی، رسانه ها از خبررسانی پیرامون آلودگی هوای تهران منع شده اند.
       گفتگوی رادیو فرانسه با حمید جعفری گوش کنید (۰۴:۵۰)
امروز وزیر بهداشت در مورد آلودگی هوای تهران و تعطیلات ناشی از آن گفت:«اگر تهرانی‌ها امکان خروج از پایتخت را دارند، بهتر است در این شرایط آب و هوایی از تهران خارج شوند.»
مرضیه وحید دستجردی با اشاره به ناسالم بودن شرایط آب و هوا در تهران و برخی شهرهای بزرگ صنعتی در کشور، گفت: «زمانی که شرایط آلاینده‌های هوایی به حد ناسالم می‌رسد، توصیه‌ها بر آن است که کودکان، افراد سالمند، افراد دارای بیماری‌های زمینه‌ای نظیر بیماری‌های قلبی عروقی و ریوی از ترددهای غیرضرور در سطح خیابان‌ها خودداری کنند.»
وزیر بهداشت تاکید کرد:«لازم است از ورزش در شرایط هوای ناسالم خودداری شود. همچنین اگر تهرانی‌ها امکان خروج از پایتخت را دارند، بهتر است در این شرایط آب و هوایی از تهران خارج شوند.»
وی همچنین درباره تاثیر استفاده از ماسک‌ها در شرایط هوای آلوده گفت:«در شرایطی که غلظت ذرات کمتر از ۲.۵ میکرون از حد مجاز بیشتر می‌شود و هوا در شرایط ناسالم قرار می‌گیرد، هیچ یک از ماسک‌های معمولی تاثیری در جلوگیری از ورود ذرات گرد و غبار ندارند.»
وی همچنین گفته است:« مردم تا حد امکان سعی کنند تا کمتر از خودروی شخصی استفاده کنند چون علت ۸۰ درصد آلودگی هوا خودروهای فرسوده است. »
به گفته او در دوره‌های گذشته و در شرایط آلودگی هوا حجم مراجعه به بیمارستان‌های قلب حدود ۳۰ درصد افزایش یافته، همچنین حجم مراجعه به بیمارستان‌های جنرال (عمومی) نیز حدود ۱۵ درصد افزایش یافته است و افراد به علت مشکلات قلبی و ریوی به این بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند.
حمید جعفری روزنامه نگار حوزه مسایل اجتماعی در گفتگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه با تاکید بر اینکه، دولت در حل مشکل آلودگی هوا به نظرات کارشناسان توجهی ندارد، می گوید:«مانند سالهای گذشته، به پیشگیری در این زمینه توجهی نمیشود و با تعطیل کردن روزهایی که میزان آلودگی بسیار بالا می رود سعی در پاک کردن صورت مسیله می شود.»
این روزنامه نگار با اشاره بر تاثیر منفی این تعطیلی های جسته و گریخته بر اقتصاد کم جان کشور میگوید: «من اطلاع دارم که طبق خواسته شورای امنیت ملی، رسانه ها از خبر رسانی پیرامون آلودگی هوای تهران منع شده اند.»

2 Aralık 2012 Pazar

جمعی از زنان اصلاح طلب: خواسته نسرین ستوده خواستۀ ما و همه مادران ایران است

 
جمعی از زنان اصلاح طلب با با تاکید بر آنکه با علم به نیت درست نسرین ستوده و با اظهار تأسف از این که اصلاح در این زمانه تنها با مخاطرات جدی برای هر انسان قانون گرا و عدالت طلب و آزادی خواه امکان پذیر می شود از دستگاه قضایی خواستند تا دیر نشده درخواست یک مادر را اجابت کند.
به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان از کلمه، آنان در این نامه تاکید کردند: “نسرین ستوده چله نشین عدالت خواهی در کشورمان جان عزیزش را بر سر اجرا و اجرگذاری قانون گذاشته است. ما همه شاهد این تلاش و مجاهدت او هستیم و ضمن تحسین استقامتش در برابر ظلم ته دلمان به شکستن اعتصاب غذای هرچه زودترش دل خوش می داریم. او اما هم چنان مصمم است که نه گفته بازجویش را برای ادامه اعتصاب غذا اجابت کند بلکه راهی را که با درک درست از صعوبت ها، برای راست کردن قامت بدقواره قانون در کشورش در پیش گرفته به سرانجام برساند.”
متن کامل این نامه به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
نسرین ستوده چله نشین عدالت خواهی در کشورمان جان عزیزش را بر سر اجرا و اجرگذاری قانون گذاشته است. ما همه شاهد این تلاش و مجاهدت او هستیم و ضمن تحسین استقامتش در برابر ظلم ته دلمان به شکستن اعتصاب غذای هرچه زودترش دل خوش می داریم. او اما هم چنان مصمم است که نه گفته بازجویش را برای ادامه اعتصاب غذا اجابت کند بلکه راهی را که با درک درست از صعوبت ها، برای راست کردن قامت بدقواره قانون در کشورش در پیش گرفته به سرانجام برساند.
ما جمعی از زنان اصلاح طلب با علم به نیت درست او و با اظهار تأسف از این که اصلاح در این زمانه پر اعوجاج تنها با مخاطرات جدی برای هر انسان قانون گرا و عدالت طلب و آزادی خواه امکان پذیر می شود، برای سلامت نسرین مان دست به دعا برمی داریم و برای آرامش دل خانواده اش، فرزندانش، مادر و خواهر و همسرش و برای نرم شدن دل کسانی دست به دعا برمی داریم که انگار جز لجاجت و خیره سری و پیروی از هوای نفس در دالان تنگ بی قانونی نیاموخته اند!
ما دست به دعا برمی داریم که این داستان ختم به خیر شود و چشم هایمان را به دستگاه قضا دوخته ایم تا ببینیم از این آزمون عجیب چگونه بیرون می آید. آیا فرجام کار به دست بازجو و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی است که منیّت ها و شیطان نفسشان افسار عقلشان را در ید تملک دارد و یا قرار است عقلایی از درون این قوه خواسته کوچک و ابتدایی و قانونی نسرین مادر را تا دیر نشده و جماعتی لب به افسوس و هیهات نگزیده اند، اجابت کنند؟!
معادله سختی نیست. یک مادر از جان خود دست شسته تا فرزندش، فرزندانش حقوق قانونی به یغما رفته خود را در سرزمینی که مدعی اولین قانون گذاری در تاریخ بشریت است، بازیابند! قاضی می تواند در اسرع وقت حکم ممنوع الخروجی مهراوه را لغو کرده حتی عذرخواهی از این عمل زشت غیرانسانی لازم نیست. مادر به لغو این حکم ناعادلانه رضا می دهد و زندگی عادی را در بند زنان از سر می گیرد. به همین سادگی به همین آسانی.
خدا نکند همیشه عده ای بخواهند گره را با دندان باز کنند و کار را پیچیده تر کنند. خدا کند که عقلا مشاور دست اندرکاران قضا شوند تا افسار کار از دست اهریمن به در آید و این مملکت هرچه زودتر روی صلح و صفا ببیند.
ما جمعی از زنان اصلاح طلب که هنوز شهادت مظلومانه هدی صابر را فراموش نکرده ایم و ناله های مادر ستاربهشتی و ناله های همه مادران و پدران و همسران و فرزندان شهداء و نیز فرزندان مظلوم زندانیان بی گناه در گوشمان طنین انداز است، دیگر طاقت دردهای بی درمان را نداریم. فریاد دردمندانه ما را بشنوید و به قانون و به آغوش گرم مردم برگردید! خواسته نسرین ستوده خواستۀ ما و خواستۀ همه مادران ایران است. فرزندانمان را به حال خود بگذارید و بیش از این بذر کینه و نفرت در دل های پاک و معصومشان نکارید.
جمعی از زنان اصلاح طلب
۱۱ آذرماه ۹