23 Ağustos 2012 Perşembe

روایت یک مددکار اجتماعی از مشکلات اجتماعی زمین لرزه آذربایجان؛ کودکان مصیبت دیده


زلزله بلایی طبیعی است؛ بلایی که همانند دیگر بلاهای زمینی و آسمانی خبر نمی‌کند. کشوری چون ایران که گسل‌های پیر و جوان زیادی را در خود دارد، با این پدیده طبیعی ناآشنا نیست. هرازچندگاهی شهری، روستایی می‌لرزد و مسوولان را به فکر می‌اندازد که اگر این‌بار شهری بزرگ‌تر بلرزد چه باید کرد. سیل امدادرسانی و کمک‌های اولیه، آواربرداری و رساندن مجروحان به بیمارستان در چند روز اول و امدادهای روحی و روانی به مردم مصیبت‌دیده در روزهای بعدی روال کار همیشگی امدادرسانی به زلزله‌زدگان است. مددکاران اجتماعی از هفته گذشته راهی آذربایجان شده‌اند تا پس از رساندن آب و غذا به مردم و برطرف کردن نیازهای جسمانی‌شان به روح و روان‌شان بپردازند و این‌بار شوک حاصل از فاجعه را از درون‌شان به بیرون بکشند تا شاید قدری آرام گیرند. کودکان، در این میان مصیبت‌دیدگان کوچکی‌اند که دیده نمی‌شوند. غم فاجعه را کسی بر دوش آنها نمی‌بیند و همه گمان می‌کنند بی‌خیال از دنیا، غم و اندوه در دنیای کودکانه‌شان راهی ندارد. مددکاران اجتماعی راهی آذربایجان شدند تا با این آسیب‌‌دیدگان کوچک همراه شوند و به غم دل آنها برسند. نازنین عین‌الیقین، مددکار اجتماعی در گفت و گو با «اعتماد» از مشاهداتش، آنچه مردم، مددکاران و امدادگران از هرنوعی، دولتی و غیردولتی برای مردم آذربایجان کرده بودند، از کم و کاستی‌ها و نیازهای مردم، از آنچه مورد غفلت واقع شده و آنچه درست انجام شده، می‌گوید: «سه‌شنبه بعدازظهر وارد تبریز شدم و با هماهنگی‌های انجام شده چهارشنبه صبح کار شروع شد. ما از ابتدا گروه هدف‌مان را کودکان زلزله‌زده گذاشتیم و به دنبال نیازهای کودکان بودیم؛ کودکان پس از بحران.کتابی توسط یونیسف و بهزیستی تهیه شده بود به نام کتاب «امداد به کودکان در شرایط بحران برای مددکاران اجتماعی». در این راستا ۱۵۰ مددکار را در سراسر کشور آموزش داده بودیم تا هنگام بلایای طبیعی این دوستان به منطقه اعزام شوند. من هم آموزش‌ها را دیده بودم و تجربه زلزله بم را داشتم. از روز اول تا روز پنجم امدادفوری و نیازهای حیاتی است و مددکاران در بم دنبال این بودند که وسایل را از زیر آوار بیرون بیاورند و آب و غذا به زلزله‌زدگان برسانند.
برگرفته از روزنامه اعتماد روز پنجشنبه دوّم شهریورماه
متاسفانه کودکان در بحران‌هایی چون زلزله دیده نمی‌شوند. بزرگ‌ترها که به دنبال نجات اطرافیان از زیر آوارند و باقی‌مانده زندگی‌شان. اگر بزرگسالان در حال گذران دوران سوگ هستند این دوران برای کودکان هم هست. بزرگ‌ترها فکر می‌کنند کودکان نمی‌فهمند. این مهم است که آنها را در اولویت قرار دهیم چون تاثیر این‌گونه بحران‌ها بر روی آنها بسیار بیشتر از بزرگسالان است.


تمرکز مددکاران روی کودکان جداشده

بیماری‌های ایجادشده بین کودکان در اثر عدم رعایت بهداشت عمومی بیش از بقیه دیده می‌شود. نداشتن حمام و دستشویی سیار در برخی روستاها، باعث شده مردم از رودخانه‌ها و هرآنچه به دست‌شان می‌رسد برای تمیزی و رعایت بهداشت استفاده کنند. کودکان جدا شده در این بین آسیب‌پذیر‌ترین بخش از بازماندگانند که توجه خاصی را می‌طلبند؛ کودکانی که یک یا هردو والد خود را از دست داده‌اند یا مرگ آنها را جدا کرده یا والدین‌شان به واسطه جراحت آوار راهی بیمارستان شده‌اند یا از قبل از دست داده بودند و حال تنها مانده‌اند.باید بتوانیم آنها را شناسایی و مستند‌سازی کنیم. از کارهای پس از ارزیابی سریع، شناسایی مشکلات سریع کودکان است. شناسایی کودکان جدا شده به عهده مددکار سازمان بهزیستی است. در این میان کودکان نباید جدا شوند، باید یا خانواده‌هایشان پیدا شوند و تحویل آنها شوند یا باز پیوند خانواده انجام شود یا پس از یکی، دو سال فرزندخواندگی انجام شود. موضوع پذیرفتن فرزند به راحتی تحویل به یک خانواده انجام نمی‌شود. این کودکان در خیابان رها نشده‌اند تا یکی از راه برسد و بزرگشان کند. باید مراحل شناسایی مستند‌سازی ردیابی بازپیوند خانواده صورت گیرد که حالا می‌تواند بازپیوند با خانواده خود کودک صورت گیرد یا به خانواده‌یی دیگر تحویل داده شود.
مردم آذربایجان برخلاف مناطق دیگر راضی به تحویل دادن فرزندان فامیل و همسایه خود با وجود از دست دادن والدین کودک نمی‌شوند و حاضر به پذیرش این کودکان هستند. «اینکه مردم آذربایجان نمی‌پذیرند که کودکان فامیل و خانواده‌شان از آنها جدا شوند از نقاط مثبت این مردم است که در بم دیده نمی‌شد. آماری بین ۳۶ تا ۴۰ نفر از کودکان جداشده داریم. در ردیابی‌های انجام شده مشخص می‌شود که قرار است این کودک به خانواده خودش بپیوندد یا باید به خانواده جدیدی سپرده شود. باید کودکان جدامانده را به بهزیستی تحویل داد و پس از آن تعیین شود که قرار است سرنوشت کودک چه باشد. مشکلی که در بم به وجود آمد این بود که اول خانواده درجه یک و دو به خاطر شوک وارده و احساسات برانگیخته شده کودک خواهر یا برادر از دست رفته‌اش را به فرزندی می‌پذیرفت و بعد از مدتی که زندگی‌اش به روال عادی‌تر برمی‌گشت از کار خود پشیمان می‌شد و اذعان می‌داشت که خرج فرزندان خودم را نمی‌توانم بدهم و این فرزند بار اضافی بر دوش خانواده‌ام است. در این حالات ضربه وارده به کودکی که به خانواده خاله یا عمه‌اش تعلق گرفته بیشتر از زمانی‌ است که خانواده‌اش را از دست داده است. حس سربار بودن به دنبال خود خشونت‌هایی علیه کودک به وجود می‌آورد و در مواردی هم منجر به کودک‌آزاری می‌شود که مهم‌ترین نوعش غفلت است. این نوع از کودک‌آزاری در همه بحران‌ها بر روی کودکان وجود دارد. اینکه کودکان را نمی‌بینند و به دنبال زندگی از دست رفته‌شان هستند بزرگ‌ترین غفلت است. سوءاستفاده‌ها با تحت حمایت بودن کودک در بهزیستی یا خانواده به حداقل می‌رسد.

سوگ کودکانه را دریابیم

مواردی که باعث یاری رساندن به کودکان مصیبت دیده می‌شود، حمایت‌های روانی، اجتماعی کودک است با ایجاد فضاهای دوستدار کودک می‌توان این فشار را از روی آنها برداشت. مهد سیار نمونه اجرا شده این حمایت‌هاست که نخستین شرط لازم برای ایجاد ارتباط با کودکان آشنایی به زبان ترکی ا‌ست تا بتوان با کودکان ارتباط برقرار کرد. تا جایی که من شنیدم سه روستا- مهد در روستاهای زلزله‌زده ایجادشد و قرار بود روز یکشنبه گذشته ۱۱ روستا – مهد دیگر افتتاح شود. مهد‌ها به راحتی قابل احداث است. مهدی که من دیدم ۱۰ تا ۱۲ کودک در چادر در حال نقاشی بودند، دو مربی جوان داشتند که استفاده از تسهیلگرهای محلی در این میان کمک زیادی می‌کند. افراد زیادی هستند که قبلا مربی بودند یا معتمد محل بودند یا در نهضت‌ها تدریس می‌کردند می‌توانند در اداره مهدها و ارتباط با بچه‌ها به بهزیستی کمک کنند. چون مردم به آنها اعتماد می‌کنند. ما قرار است حمایت روانی اجتماعی داشته باشیم و فشار را از روی کودکان‌ برداریم و ما فکر می‌کنیم سوگ فقط مختص بزرگسالان است در حالی که سوگ در کودکان سختی و فشار خودش را دارد. مراحل مختلفی در آنها طی می‌شود که در مرحله نخست انکار است و پس از آن فوران احساسات، اشکال در تمرکز روی هر مساله غیر از فقدان مساله اصلی، آشفتگی در وضعیت جسمانی که یکسری بیماری‌های روان تنی می‌گیرند و پس از آن افسردگی و بیان غم و اندوه و احساس خصومت و بی‌علاقگی به فعالیت‌های عادی و در نهایت بازگشت به حالت عادی زندگی‌ است. این مراحل در همه کودکان رخ می‌دهد و بسته به عمق حادثه و شرایط کودک متفاوت است. بازی‌هایی که ما طراحی می‌کنیم روی تمرکز بچه‌هاست. یک بازی به برون‌ریزی بچه‌ها کمک می‌کرد و بازی دیگری اعتماد به نفس‌شان را. در زلزله بم تا چند ماه پس از حادثه وقتی از کودکان می‌خواستیم نقاشی بکشند چادر هلال احمر را همراه با آرمش می‌کشیدند. این نشان‌دهنده تاثیر عمیق این جریان است.
فضای مشارکتی با کودکان تنها راهی‌ است که جواب می‌دهد. مربی بچه‌ها باید با همراهی آنها بتواند کودکان را با خود همراه کند و تلاش در بهبود اوضاع روحی آنها داشته باشد. امنیت در مهد‌ها و فضاهایی که کودکان را در آنجا نگه می‌داریم، نیز اهمیت دارد. چادر کودکان نزدیک رودخانه، پرتگاه یا جاده نباشد تا بتوان کمی با فضای داخل خانه شبیه‌سازی کرد. رعایت بهداشت برای کودکان از اوجب واجبات است. شاید والدین هنگام مصیبت‌های اینچنینی به فکر بهداشت کودک خود نباشند اما وقتی کسی متولی حمایت از کودکان می‌شود باید این مسائل را هم مد نظر قرار دهد. مربی ارتباط‌گیرنده با کودکان باید به فرهنگ آنها و زبان‌شان آشنایی داشته باشد. افراد غیرآذری یا کسانی که زبان ترکی بلد نیستند به هیچ‌وجه نمی‌توانند معتمد کودک شوند. اینکه فرد سومی بخواهد حرف‌های دو طرف را برای هم ترجمه کند باعث بلندتر شدن دیوار بی‌اعتمادی می‌شود. سطح بازی‌های کودکانه و حتی آشنایی با بازی‌های محلی کمک زیادی به ارتباط‌گیری با کودکان جدامانده می‌کند. استفاده از وسایل بازی ساده، کتابخوانی با زبان و گویش محلی و بازی‌هایی که بچه‌ها در کوچه و خیابان با دوستان‌شان انجام می‌دادند بسیار بیشتر کمک خواهد کرد. مهدکودک سیار با زیرانداز، یک توپ و چند کتاب قابل راه‌اندازی‌ است. همه اینها را می‌توان در یک کوله‌پشتی با خود همراه داشت. با این وسایل ساده می‌توان شادی را درون جمع‌های بچه‌ها برد. البته شادی ایجاد شده هم باید متناسب با غم و مصیبت مردم باشد. این مهدها حتی خانواده‌ها را هم می‌تواند درگیر خود کند و حس کنند امیدهای دیگری هم وجود دارد. در زلزله بم وقتی فیلمی برای کودکان به نمایش می‌گذاشتیم فقط دو ردیف اول کودکان و بقیه خانواده‌هایشان بودند.
آموزش و توانمندی، نیاز مبرم مردم آسیب‌دیده
بازسازی روانی مردم منطقه پس از مدتی که مددکاران به یاری‌شان شتافتند برعهده خودشان است. نیروهای امدادی و مددکاران پس از مدتی منطقه را ترک می‌کنند. ما تا آخر عمرمان در منطقه نیستیم و با آموزش به جوان‌تر‌های روستا می‌توانیم بازسازی این فضاها را بر عهده خودشان بگذاریم. نیروهای امدادی باید نیروهای محلی را توانمند کنند. که اگر از محل رفتیم همچنان مهدکودک سرجای خودش باشد کتابخانه‌ها سر جای خود باشد. فعالیت‌های ما نباید قائل به فرد یا سازمان باشد. هدف ما توانمند کردن این افراد است که بتوانند روی پای خودشان بایستند و بتوانند خودشان زندگی‌شان را از صفر شروع کنند.
ما می‌توانیم در مواردی به خود کودکان و نوجوانان آموزش دهیم که در صورت مواجهه با خطر چگونه از خود دفاع و چگونه با آن مقابله کنند. احداث دستشویی‌ها در مسیرهای دور باعث می‌شود مادران نگران دختران نوجوان خود باشند و آنها هم به دلیل ناآگاهی نمی‌توانند از خطرات موجود آگاه شوند.

روستاهای محروم، محروم ماندند
در این سفر نیازهای اولیه کودکان به غیر از آب و غذا رفع نشده بود، توزیع ناعادلانه را من در این روستاها دیدم. روستاهای نزدیک جاده مملو از کمک‌های مردمی بود کنار برخی چادرها بیش از ۲۰ باکس آب معدنی زیر آفتاب دیده می‌شد و در برخی روستاهای دورتر که در دل کوهستان و راه ورودی آن صعب‌العبور بود چنین وفور نعمتی دیده نمی‌شد.
از ۱۲ روستایی که من دیدم دو روستا برق داشت و در حال وصل کردن برق روستاها بودند. بسیاری از روستاها هم از خانه‌هایشان برق کشیده بودند. اولویت اصلی روستاییان در حال حاضر علاوه بر دوش حمام و دستشویی، فنس است برای دام‌هایشان. مشکل دیگری که من در این چند روز دیدم این بود که دام‌های نجات‌یافته در کنار چادرهای مردم زندگی می‌کردند. این رها بودن دام‌ها باعث بروز بیماری‌های متفاوتی خواهد شد. حصاری دور دام‌ها وجود نداشت. کودکان هم در کنار دام‌ها به بازی مشغول بودند. عفونت چشم و اسهال در میان کودکان شایع شده بود و این باعث شد تقاضای فنس از شهرهای دیگر داشته باشیم. اگر این مشکلات برطرف نشود نه‌تنها کودکان که بزرگسالان هم به این بیماری‌ها مبتلا خواهند شد. در هر روستا مشخص باشد که دام‌ها در منطقه‌یی دورتر از مردم باشند و اینکه دام‌ها رها نباشند و باعث ایجاد بیماری شوند. مشکل بهداشت در روستاهای آسیب‌دیده به میزان زیادی دیده می‌شود. تنها در یکی از روستاهای منطقه ورزقان به نام جیغه با جمعیت ۳۵۰ خانوار و ۱۵۰۰ نفر یک دستشویی راه‌اندازی شده داشت و این برای زنان و کودکان مشکل ایجاد می‌کند. در برخی روستاها دستشویی‌های سیار آمده بود اما هنوز راه‌اندازی نشده بود و این کار را برای روستاییان سخت می‌کند مخصوصا برای زنان و کودکان که باید مسافتی را در شب بروند تا به دستشویی‌ها برسند. آمار کودکان زیر ۲ سال و زنان باردار در میان زلزله‌زدگان بسیار زیادند. تنها در روستای جیغه ۳۶ زن باردار وجود دارند. شهرهای اهر، ورزقان و هریس هم امکانات خوبی برای این قشر ندارد. با این حجم تخریب هم امکان رساندن این زنان به بیمارستان شهری وجود ندارد. ناامنی در روستاها به واسطه حضور گرگ‌ها وجود دارد. بوی لاشه دام‌های مانده در زیر آوار‌ها گرگ‌ها را به سمت روستاها می‌کشاند و این برای خانواده‌هایی که تنها سقف بالای سرشان چادر هلال احمر است ترسناک است. نگرانی حمله گرگ به دام‌های زنده هم از نگرانی‌های دیگر روستایی‌هاست. این دام‌ها تنها بازماندگان دام‌هایی هستند که روستاییان زندگی‌شان را با آنها می‌چرخاندند.

آذربایجان، وسیع‌تر از بم
یکی از تفاوت‌های زلزله بم با آذربایجان در همین وسعتش است. کل شهر بم و اطرافش را می‌شد در عرض کمتر از ۴ ساعت پیاده طی کرد اما دسترسی به روستاهای ورزقان و اهر مشکل است و برخی روستاها را با ماشین‌های معمولی هم نمی‌شود رفت چه رسد به پای پیاده. فاصله برخی روستاها از هم بالای یک ساعت با ماشین است و این کار امدادرسانی به روستاهای دورافتاده را سخت می‌کند. در بررسی‌هایی که شد دو یا سه روستا محو شده است. اسم روستاها در نقشه وجود دارد اما اثری از روستا دیده نمی‌شود و ظاهرا روستا به زیرزمین رفته است و این کار امدادرسانی را کند می‌کند. مقصر کسی نیست مقصر وسعت بیش از حد منطقه آسیب دیده است که کار را سخت کرده است. بنا بر اصول بین‌المللی کار امدادرسانی اولیه باید ۵ روز طول بکشد و پس از ۵ روز باید مددکاران وارد شوند و نیاز‌های ثانویه آسیب‌دیدگان را بررسی کنند. این پروسه به خاطر شرایط جغرافیایی منطقه کار ما را هم به تعویق انداخت.
نیازهای مردم منطقه را دریابیم
وقتی زلزله می‌آید همه فکر می‌کنند این مردم از ابتدا بدبخت بودند و همه با آنها به شکل ترحم‌آمیز برخورد می‌کنند. اگر این مساله را بدانیم که این مردم از اول زلزله‌زده نبودند و از بد روزگار این اتفاق برایشان افتاده قطعا طور دیگری برخورد می‌کنیم. کمک‌های غیرنقدی در حال حاضر به ما کمکی نمی‌کند. وسایلی در ذهن مردم است که برای کمک به مردم می‌خرند و ارسال می‌کنند، اما اینکه نیازهای فعلی مردم آذربایجان چیست مهم است. شاید کسی فکر نکند که برای مردم کرم دست و صورت بفرستد یا مردم به ضد آفتاب نیازمند باشند اما وقتی از خود مردم سوال می‌کردیم که الان که نیازهای آب و غذایی‌تان برطرف شده چه می‌خواهید، نیازهایی از این دست داشتند که برای کسانی که در شهرهای دیگر در حال جمع کردن کمک هستند دور از ذهن است و همچنان به فکر جمع کردن آذوقه و پتو هستند. اما دست‌های آنها ترک خورده و پوست‌شان آفتاب سوخته شده چون دایما زیر آفتابند. ویتامین «آ-د» و کرم‌های مرطوب‌کننده دست و صورت معمولی هم حتی خوشحال‌شان می‌کند. این کمک‌ها با ارزیابی سریع و ساماندهی آنها صورت می‌گیرد. مردم منطقه خود در حال حاضر نیاز به آموزش دارند چون خودشان بیش از بقیه به مایحتاج خود آگاهند. اما شوک وارد شده به آنها باعث می‌شود که نتوانند متمرکز فکر کنند. اینکه پس از ۱۰ روز همچنان منتظر دستشویی سیار هلال احمر باشند و کسی حتی به آنها نگفته باشد که می‌توانید خودتان با حفر زمین در منطقه‌یی دور از چادر و حصارکشی ساده اطرافش دستشویی صحرایی داشته باشید نشان می‌دهد که مردم نجات‌یافته خود بهتر از هرکسی می‌توانند به خود کمک کنند اما فقط کافی ا‌ست کمک فکری داشته باشند. وقتی ما بهشان کمک‌های بهداشتی مثل ویتامین آ- د می‌دادیم انگار که دنیا را بهشان داده بودیم و از خوشحالی روی پا بند نبودند. من که خود تجربه زلزله بم را داشتم با پیش‌زمینه ذهنی به آذربایجان رفتم اما با ورود به منطقه متوجه شدم نیازهای مردم این منطقه با بم تفاوت‌های زیادی داشت. بافت فرهنگی، زبان مردم و روستایی بودن این منطقه از تفاوت‌های آذربایجان با بم بود. مردم با کمک‌های فراوانی که کردند در امدادرسانی نقش بسزایی داشتند اما به دلیل وسعت بیش از حد روستا‌ها تنها به روستاهای کنار جاده می‌رسیدند و روستاهای دور از جاده و صعب‌العبور از کمک‌های مردمی محروم می‌ماندند. مشکل دیگری هم که ایجاد می‌شد عدم شناخت از نیازهای مردمی بود. شاید باکس‌های آب معدنی به حدی زیاد بود که به کار مردم نمی‌آمد یا حجم زیادی از نان‌ها را به دلیل خشک شدن و بیات شدن دور ریخته می‌شد و یا خوراک دام می‌شد. مردم اگر می‌خواهند کمک‌هایشان مثمر ثمر واقع شود سعی کنند کمک نقدی به سازمان‌های دولتی و یا غیردولتی که معتمدشان هستند ببرند تا آنها با توجه به شناختی که از منطقه و نیازهای روز مردم که دایما در حال تغییر است دارند کمک‌رسانی کنند تا آنها هرچه زودتر بسامان برسند.

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder